قابل توجه دانشجویان درس اخلاق اسلامی ، آیین زندگی

دانشجویان عزیز  درس آیین زندگی(اخلاق اسلامی) ،

 متن جزوه درس آیین زندگی  در ادامه مطلب همین بخش قرار گرفته است .

لطفا همین جزوه را برای آغاز کلاسها تهیه کنید و همراه داشته باشید.

موفق باشید 

اخلاق اسلامی (آیین زندگی)

 

فصل اول : معنا شناسی و جایگاه اخلاق کاربردی

1- معنا شناسی اخلاق و علم اخلاق:

واژه ی  اخلاق در لغت به معنای «سرشت و سجیه» به کار میرود، چه سجایای نیکو و پسندیده ؛چه سجایای زشت وناپسند.

معروفترین معنای اصطلاحی اخلاق در دیدگاه اسلامی به این شرح است :صفات و ویژگیهای پایدار در نفس که موجب می شوند کارهایی متناسب با آن صفات، به طور خودجوش و بدون نیاز به تفکر و تأمل ، از انسان صادر شود.

حال اگراین حالتهای نفسانی کارهای پسندیده ومثبت راموجب شوند،اخلاق خوب«اخلاق فضیلت» و اگر اگر منشأ افعال ناپسند و زشت باشند ، به آن اخلاق بد یا «خلاق رذیلت» میگویند.

تعاریف علم اخلاق در دو دسته جای میگیرند. تعریف این علم بر اساس «علم و شناخت» و تعریف آن بر مبنای « عمل و رفتار اخلاقی» .

خواجه نصیر طوسی با تکیه بر دیدگاه اول (شناخت) میگوید: علم اخلاق علمی است به آن که نفس انسان چگونه خلقی اکتساب تواند کرد که جملگی احوال و افعال ، که به اراده ی او از او صادر میشود، جمیل و محمود بود.

در تعریف اندیشمندان دیگر که جنبه عملی نقش بیشتری داردعلم اخلاق عبارت است از : تحقیق در رفتار آدمی بدان گونه که باید باشد ...

اما تعریف جامع علم اخلاق که هر دو جنبه شناختی و رفتاری را در بر می گیرد : علم اخلاق علمی است که ضمن معرفی و شناساندن انواع خوبیها و بدیها، راههای کسب خوبیها و رفع بدیها را به ما تعلیم می دهد.

 تعریف اخلاق: اخلاق مجموعه ای از واکنش های نسبتاً ثابت انسان است (ملکات رفتاری و احساسی) که رابطه مستقیمی با شخصیت دارد.

شخصیت: مجموعه ویژگی های نسبتاً ثابت فرد است که به دیگران کمک می کند تا او را پیش بینی کنند.

 

تفاوت ارزشهای اخلاقی و ادبی انسان:

ارزشهای اخلاق: از یک سری تمایلات فطری انسانی نشأت می گیرد، مثل «میل به نیکویی»، «کمال گرایی»، «گرایش به پرستش» و «عشق به زیبایی». خداوند می فرماید در سوره شمس می فرماید:  «ما بدی ها و خوبی ها را به انسان الهام نموده ایم». لذا این ارزشها هیچگاه دگرگون نمی شوند  و برای انسان همیشگی هستند یعنی در زمان و مکان ثابت می باشند. البته ارزشهای اخلاقی جنبة بالقوه دارند و مانند دیگر استعدادها باید در روند تربیت شکوفا گردند.

 

ارزشهای ادبی: ادب در حقیقت نامی است که بر رفتار های بهنجار انسانی گذارده اند. بهنجار بودن یعنی تناسب و تطابق با محیط. هر گاه انسانی آداب و رسوم جاری در جامعه را رعایت نماید و از خود رفتارهای مرسوم در اجتماع خویش را بروز دهد، فردی مؤدب شناخته می شود.  لذا ادب نمی تواند صرفاً نیکو باشد، و همچنین با روند رشد یا تغییر جامعه دگرگون می گردد. همچنین ادب از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است و جنبه فراگیری ندارد. البته این رفتار ها جنبه مهارتی دارد و مانند فنون نیاز به تربیت و آموزش دارد.

 

جایگاه اخلاق در مکاتب

هر مکتبی، چه فلسفی و چه دینی دارای نظام اخلاقی می باشد. نظام اخلاقی در حقیقت نتیجه و بازتاب نگرش مکاتب نسبت به جهان و انسان در آن می باشد. نظام های اخلاقی مناسب با جهت این نگرش، مثبت یا منفی می باشند. البته نظام اخلاقی ادیان عمدتاً جهت مثبت و انسان گرایانه دارند. در دیدگاه ادیان ابراهیمی انسان دارای اختیار می باشد لذا نه تنها می تواند رفتارهای مثبت یا منفی را گزینش کند بلکه زمینه رشد و امکان تربیت را دارد.

 

اخلاق کاربردی :

اخلاق کاربردی، به نوعی زیر مجموعه اخلاق هنجاری در برخی از حوزه های خاص زندگی فردی و اجتماعی است و تلاش می کند کاربرد و اِعمال منظم و منطقی نظریه اخلاقی را در حوزه ی مسایل اخلاقی خاص نشان دهد. به طور کلی کاربرد و تطبیق استدلالها ، اصول ، ارزشها و ایده آلهای اخلاقی در مورد رفتارهای اخلاقی فردی و اجتماعی با هدف ارزش گذاری و در نهایت پذیرش یا رد رفتارها و خط مشی های اخلاقی ، وظیفه اصلی اخلاق کاربردی است.  

 

اهمیت و جایگاه اخلاق کاربردی :

ضرورت علم اخلاق به عنوان علم زندگی و آیین زیستن که هم احکام ارزشی را در ابعاد فردی و اجتماعی مشخص می سازد و هم راههای نائل شدن به فضایل و دوری جستن از رذائل اخلاقی را مشخص می کند بر همه مبرهن و واضح است.در این راستا مهمترین هدف بعثت پیامبر اکرم (ص) نیز هدایت انسانها به کمال اخلاقی به عنوان عامل مهم بهره مندی از سعادت دنیوی و اخروی، تعبیر شده است. در طول تاریخ ، دانشمندان و علمای بزرگ نیز در تحقق این مهم مجاهدتهای علمی و عملی بسیار کرده اند و کتابهای ارزشمندی در این خصوص نگاشته شده است. معهذا با وجودیکه بسیاری از افراد جامعه ، با رذایل و فضائل اخلاقی آشنا هستند ؛ اما در بسیاری موارد راه نجات از پلیدیها ویا اتصاف به زیباییهای اخلاقی را نمی دانند یا در بزنگاهها نمی توانند تصمیم درست اخلاقی اتخاذ کنند. رسالت مهم اخلاق کاربردی این است که راه تشخیص تکالیف اخلاقی و راههای تحقق آنها را در حوزه های خاص زندگی به افراد نشان دهد و با تقویت بعد عقلانی افراد، روشهای استدلال اخلاقی را در امور مختلف زندگی به ایشان بیاموزد. اخلاق کاربردی همچنین می کوشد توصیه ها و ارزشهای اخلاقی را با ارائه معیارها و ملاکهای مشخص اخلاقی در شئون مختلف زندگی انسانها ، کاربردی کند.

 

تاریخچه اخلاق کاربردی :

در قرون گذشته تاریخ ، از حدود قرن پنجم هجری قمری (تا زمان حال) و در کتابهای متعدد اخلاقی ، دانشمندان مسلمان ، ابواب مختلفی را در حوزه اخلاق کاربردی نگاشته اند . در دوران معاصر نیز اندیشمندان اخلاقی غرب ، آثار متعددی را در موضوعات مختلف اخلاق کاربردی پدید آورده اند و مجلات متعددی نیز درباره اخلاق کاربردی در آن دیار منتشر می شود که اهمیت این مبحث را بیشتر نمایان می کند.

 

2- اخلاق دانشجویی

اهمیت و ضرورت:

تعلیم و تعلم در اسلام از جایگاه مهم و بالایی برخوردار است و در این خصوص هم در قران کریم آیات متعددی ذکر شده و هم روایات و احادیث فراونی از پیامبر (ص) و ائمه معصوم(ع) نقل گردیده است . احادیث ارزشمندی که تحصیل علم را بر همه مسلمانان واجب فرض کرده و به طبقه ، صنف یا جنس خاص ،همچنین به جا ومکان خاصی محدود نمی کند و محدودیت از حیث معلم و استاد را نیز منتفی میکند وانسان را موظف به یادگیری حکمتها ،حتی ازغیرمومن یامنافق می کند! برتری عالم بر عابد نیز طبق روایاتی تصریح می گردد. معهذا ،با وجود این مطلوبیتها، تحصیل علم، بدون آداب واخلاقیات علم اندوزی ارزشی ندارد.

 

دانش اندوزی و پارسایی:

در آیات متعددی از قران مجید به اهمیت تقوا و پارسایی خصوصا برای علم اندوزان تصریح شده و به تعقل و تدبر در امور توصیه شده است. سیره عملی معصومین(ع) نیز در مقابل مخالفان ، بحث عقلی و استدلالی است.این مهم نشان دهنده اهمیت تقوا در کنار خردورزی و دانش است که با برگرداندن روح و سرشت آدمی به پاکی و صداقت نخستین و فطری ان ، یادگیری و پذیرش  حقایق برای او آسانتر میشود.

همچنین در متون اسلامی در کنار علم آموزی و پارسایی ، بر اهمیت ارضای عادلانه همه نیروهای نفسانی و غرایز و در کنار ان به تزکیه و زدودن زنگارهای گناه از دل و دوری از وسوسه شیطان تاکید بسیار شده است.

 

موانع دست یابی به علم حقیقی

انسان باید برای دوری از لغزش و خطا در استدلالها ،علم منطق و انواع مغالطات را به درستی آموزش ببیند و بکار بندد. گاه ممکن است به دلیل مشکلات اخلاقی یا آلودگیهای نفسانی توان درک درست حقایق را نداشته باشد.حال با بعضی از مهمترین لغزشگاههای علم آموزی آشنا می شویم.

 

- پیروی از حدس و گمان :از لغزشگاههای مهم فهم واندیشه درست ان است که انسان به جای پیروی از یقین ، حدس و گمان را به حیطه تفکر عقلانی راه دهد. این شیوه ، خصوصا در مسایل اعتقادی و دینی بسیار زیانبار است و در دین ما از آن به شدت نهی شده است.

 

-تقلید کورکورانه : از معضلات تحصیل علم واقعی و داشتن اندیشه درست ، تسلیم در برابر اندیشه های وارداتی و وتقلید بدون تفکر از باورها واعتقادات نیاکان ویا شخصیتهای مشهور جامعه است. اسلام همه افراد را دارای شخصیت مستقل میداند وهرفرد را «مسئول» میشناسد که باید مسیرعلمی واعتقادی خود را با تعقل انتخاب کند.

 

-شتاب زدگی : از دیگر لغزشگاههای اخلاقی ، عجله در نتیجه گیری و قاطعیت در اظهار نظر فوری در یک نظریه است که ممکن است بدون احاطه کامل علمی به موضوع باشد.

 

-تمایلات نفسانی : تأثیر گرایشهای نفسانی ، حب و بغضها و جهت گیریهای تعصب آمیز، طمع ورزی  و عجب و خود بزرگ بینی از رذایل اخلاقی هستند که ثمره ای جز سستی و ضعف عقل و گمراهی انسان ندارند و اثار زیانباری در حیطه علم آموزی و نظریه پردازی برجای خواهند گذاشت  و از لغزشگاههای مهم خردورزی محسوب می شوند.

 

آداب اخلاقی آموختن :

پیامبر (ص) در توصیه ای مهم به ابوذر غفاری تحصیل برای جلب توجه مردم و مردم فریبی را نشانه ی سود نبردن از علم وتظاهر به دانستن ، و عمل نکردن به اندوخته های علمی خود را در جهنمی کردن صاحبان علم مؤثر میدانستند.

 

-انگیزه الهی (اخلاص) :یک دانشجو باید ابتدا به نیت و انگیزه خود توجه کند تا «حسن فاعلی» هم در کنار «حسن فعلی» به عنوان یک ارزش اخلاقی درمسیر عملی او تحقق یابد. در دیدگاه اسلامی نیت عین عمل شمرده شده  وکاری ارزشمند واخلاقی است که فقط برای رضایت خدا انجام گرفته باشد.البته ارتباط نیت با خدا درجات مختلفی دارد ونیت افراد در بهره مندی از بهشت یا رهایی از آتش جهنم و یا نیل به رضایت و خشنودی خدا نتایجی متناسب با آن نیت را در پی دارد. تأثیر کار ارزشمند ونیت الهی در تکامل نفس انسان و رسیدن او به سعادت ابدی بسیار حائز اهمیت است.در مسیر علم اندوزی هم نیت و هدف تحصیل علم باید فقط قرب الهی باشد تا سعادت واقعی انسان را رقم بزند. هدف رسیدن به مقامات دنیوی وشهرت اجتماعی وکسب مال وامثال ان باید از نیت دانشجو در راه علم اموزی پاک شود.

 

-انتخاب استاد شایسته: به دلیل تأثیری که استاد بر نگرشها وجهان بینی و ایدئولوژی شاگردان خود دارد، باید د رانتخاب یک استاد وارسته و شایسته که دانشجویان خود را به کسب فضایل تشویق کند واو را به سوی علم واقعی رهنمون شود و از رذایل دورنماید، دقت وتلاش کرد.

 

-رعایت اولویتها : وظیفه مهم یک دانشجو تحصیل علم نافع ودرک مسایل مهم وضروری جامعه است. پس باید از پرداختن به مسایل غیر ضروری که ندانستن آن ضرری را متوجه انسان نمیکند بپرهیزد.

 

-پرسش و پرسش گری : اگر سؤال کردن برای فهم حقایق باشداز فضایل اخلاقی وحتی امری واجب است که خودداری از این نوع سوالات حتی موجب هلاکت یک قوم می شود.اما اگر سوال کردن به منظور مچ گیری و اظهار فضل باشد کاری ناپسند و زشت است.سوال از مسایل غیر ضروری هم سودی در سرنوشت مادی و معنوی ما ندارد.البته استاد هم نباید از پاسخ دادن خسته یا ناراحت شود و درجایی که پاسخ درست را نمی داند با مسئولیت شناسی ازکلمه «نمی دانم» استفاده کند تا دغدغه حقیقت جویی او برهمه آشکار شود.خصوصا در پرسشهای دینی این مسئله اهمیت زیادی دارد چون ممکن است به انکار دین و کفر به خدا منجر شود.

 

                                      

-تواضع در برابر استاد : متعلمان باید همواره  در برابر اساتید و علما متواضع باشند وبا احترام با آنها برخورد نمایند. از علل مهم این درجه از احترام ، اهمیت و ارزشمندی خود«علم» است و این کار به نوعی موجب پیشرفت علم وجامعه خواهد بود.البته این سطح از احترام و کرنش نباید به تبعیت وتقلید کورکورانه منتهی شود تا جایی که شاگرد جسارت اندیشیدن و سوال از استاد را از دست بدهد.

 

 خودشناسی :

تقسیم علوم به علوم دینی و غیر دینی صحیح به نظر نمیرسد و هر علمی که در خدمت مسلمین باشد و به پیشرفت علمی ودینی وفرهنگی جامعه اسلامی کمک کند ارزشمند است.ودانشجویان واندیشمندان وعالمان آن احترامی در حد فقیهان و علمای دینی دارند.مهم خلوص نیت و انگیزه علم آموزی است.لیکن آموختن برخی علوم از واجبات عینی وبر هر فردی واجب است ،مثل «خودشناسی». یعنی تفکر در مسایلی که وسعت وجودی وسیر انفسی فرد را به او بشناساند.

 

 

فصل سوم : اخلاق پژوهش

1- اهمیت و جایگاه :

پرورش محقق از اهداف اصلی نظامهای آموزشی در هر جامعه ای است وبا پژوهش و تحقیق است که پیشرفتهای مهم وکاربردی در علوم مختلف صورت میگیرد. البته همین تحقیق اگر به درستی هدایت نشود و در مسیر رشد اخلاقی نباشد و حتی شاید ناخواسته در خدمت توسعه کفر و تخریب ایمان و توحید باشد ،عاملی برای تخریب و زایل کردن حیات انسانها خواهد بود.این است که اهمیت اخلاق درپژوهش مسجل می گردد و معیارهای اخلاقی اسلام نقشی اساسی در اثرگذاری پژوهشهای مختلف پیدا میکنند.

 

2-فضائل اخلاقی در پژوهش

-تصحیح انگیزه و نیت : مفهوم نیت الهی داشتن درپژوهش این است که محقق باید پژوهشها را در خدمت به اهداف الهی و در جهت خدمت به خلق خدا ، دین و سعادت واقعی بشر انجام دهد و بکار گیرد.این انگیزه الهی ، میتواند پشتوانه مهمی در انجام پژوهشهای بزرگ باشد.

 

-توجه به نقش پیش فرضهای ارزشی : در پژوهشها و نظریه پردازیها ، یک محقق باید از پیش فرضهایی استفاده کند که از نظام ارزشی و دینی او تبعیت کند. این پیش فرضها علاوه بر انتخاب موضوع پژوهش ، در تفسیر و استنتاج یافته های علمی نیز تأثیر گذارند.

 

-آشنایی با پیشینه پژوهش : شایسته است یک محقق پیش از آغاز کار پژوهشی خود با نتایج تحقیق محققان گذشته در همان موضوع آشنا شود و سیر تلاشهای علمی آنها را بررسی کند تا یک راه پیموده شده را دوباره نپیماید.

 

-گزینش مسئله : با انتخاب مسئله ، جهت گیری تحقیق مشخص میشود. محقق باید با دقت نظر وآگاهی

 انتخاب نماید وبهتر است مسئله ای باشد که گره ای از مشکلات علمی یا عملی جامعه باز کند والبته از دغدغه های فکری و علاقمندیهای محقق باشد.

 

-شهامت در پژوهش : در کار تحقیق نباید از مواجهه با مشکلات احتمالی و سختیهای کار هراس داشت ، بلکه باید با توکل به خدای یکتا ، با اعتماد به نفس کار را به انجام رساند.

 

-امانت داری : در پژوهش باید در نقل منابع مطالبی که نقل میکند ، امانتدار باشد .باید از نقل تقطیعی (یعنی قسمتی از مطلب وحذف مقداری دیگر) بپرهیزد و سخن واندیشه مورد نقل را بصورت کامل ودر حد ادعای نویسنده آن استفاده کند.

 

-حقیقت جویی در پژوهش : یک محقق باید در مراحل مختلف تحقیق خود حقیقت طلب باشدو از مشکلات نهراسد و از نقد مطالبی که به نظرش نادرست و غیر واقعی هستند چشم پوشی نکند.

 

-نشاط در تحقیق : محقق نباید در کار خود خستگی وکسالت را داخل کند وباید با نشا ط و علاقه کار خود را به انجام برساند. محقق باید با تسلط کامل به موضوع پژوهش و در نظر گرفتن تواناییهای خود کار را آغاز کند تا در ادامه مسیر دچارناامیدی ، بی انگیزگی و سستی نگردد.

 

-پژوهش گروهی : با توجه به اهمیت و نتیجه بخش بودن کار گروهی واستحکام نتایج آن ، چند محقق متعهد ، همدل و با نشاط میتوانند در امر پژوهش با هم همکاری کنند تا افقهای وسیعتری پیش روی انها گشوده شود و نتیجه تحقیق شان از اتقان بیشتری برخوردار باشد.

 

3-آسیب شناسی اخلاقی پژوهش

شهرت زدگی : یک پژوهشگر واقعی باید تلاش کند از آسیب شهرت زدگی در امان باشدیعنی به صرف مشهور بودن یک عقیده یا فرضیه آن را به راحتی بپذیرد وحتی گاهی آنرا پایه تحقیق خود قرار دهد.در واقع نظر اکثریت هرگز مساوی حقانیت نیست و اخلاقا محقق را موظف به پذیرش رای مشهور اکثریت نمیکند.

 

- شتاب زدگی : از رذایل اخلاقی است که محقق به دور از بردباری و شکیبایی، در اتمام تحقیق خود ونتیجه گیری از کار عجله داشته باشد بلکه باید با صبوری ودقت عمل پژوهش خود را ولو با صرف وقت بسیار ، به سرانجام صحیح برساند و از شتاب زدگی بپرهیزد.

 

دخالت دادن خواسته های شخصی : بی طرف بودن محقق در یک تحقیق ،از اهمیت بالایی برخوردار است وبه اعتبار کار بسیار کمک میکند. محقق واقعی باید خود را تابع حاصل تحقیق بداند و نه حاصل تحقیق را تابع خودش. تفسیر به رأی  خصوصا در مقابل آیات قران به شدت مذمت شده و در مواجهه با مصادیق تاریخی و منابع حدیثی نیز نهی شده است.

                                                                                                                 

انتحال : سرقت ادبی یا انتحال از رذایل بزرگ اخلاقی است . انتحال در یک معنا به سرقت ادبی معروف است که همان استفاده از آثار دیگران بجای آثار خود فرد و بدون ذکر نام ونشان نویسنده اصلی است.در معنای دیگرانتحال یعنی خود را به مذهبی یا قبیله ای منسوب دانستن ، خود را به کسی باز خواندن. گاه برخی از محققین برای تقویت اثر خود، برخی از افراد مشهور یا مکاتب را مدافع نظریه خود معرفی می کنند ، در حالی که هیچ نسبتی با آنان نداشته است و شاید مبانی تفکراتشان هم باهم متفاوت باشد. البته به طور کلی سرقت ادبی یکی از گناهان کبیره در عالم تحقیق به حساب می آید و پرهیز از آن از اصول ابتدایی اخلاق است.

 

 

فصل چهارم : اخلاق نقد  (شیوه های اخلاقی مواجهه با اندیشه ها)

1-اهمیت و جایگاه :

طرح مباحث علمی و تبادل افکار در یک جامعه نشانه پویایی یک ملت استو آزادی اندیشه و اظهار نظرهای علمی ، از شرایط لازم برای تحقق نشاط و پویایی علمی یک جامعه است. البته آزادی اندیشه بمعنی آزادی مطلق به مفهوم هتاکی و بازیچه گرفتن دین و فرهنگ نیست و مقید به اصول اخلاقی است . رواج گفتگوهای علمی آزاد و بازار نقد در جامعه زمانی مفید و مؤثر خواهد بود که اولا موضوعات مورد بحث ، مفید و ثمربخش باشند و ثانیا ، گفتگوها و مباحثات علمی در فضایی مناسب وبا شیوه ای سالم و طبق اصول اخلاقی انجام شوند.

در سالهای اخیر مباحثی با عنوان تفکر نقدی مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته ، البته واضح است مغالطه کردن در مباحث علمی ، کاری غیر اخلاقی است ،خصوصا اگر این مغالطه ، عمدی باشدو اگر پیامدهای معرفتی و دینی برای مخاطبین درپی داشته باشد. بدیهی است این امر نباید موجب پرهیز از بحث  و نقد سالم افکار دیگران و باعث دوری از حق طلبی و حقیقت خواهی شود.شایسته است با رعایت آداب نقد و حریم مناظره و دوری از مراء و جدال و حاکم کردن اخلاق در نقدهای علمی خود ، به طرح و تبادل نظر در حیطه های علمی و حتی عمل به امربه معروف ونهی از منکر، در این زمینه همت گماریم.

 

2-معنا شناسی نقد :

نقد و انتقاد به معنای ارزیابی و بررسی منصفانه یک چیز است که در کنار طرح معایب و نقاط ضعف آن ، نکات مثبت و خوبیهای آن نیز مطرح می گردند. به تعبیری انتقاد در اصطلاح علمای ادبیات و بیان ، یعنی : ذکر محسنات و عیوب و اشتباهات نوشته ها وتألیفات ادبی ، با بصیرت و دقت نظر کامل. معنای کلمه نقد در اصطلاح ، وارسی و بررسی نوشتار (گفتار یا رفتاری) برای شناسایی و شناساندن زیبایی وزشتی ، بایستگی و نبایستگی ، بودها و نبودها و درستی و نادرستی آن است. یک منتقد هم باید از روی خیرخواهی و نیک اندیشی با رعایت اصول اخلاقی ، نقد کند.

 

3-ضرورت نقد :

اهمیت نقد البته با رعایت آداب اخلاقی آن ، امری بدیهی است زیرا اگر نقد صحیح باشد که عیوب کار مشخص می شود ورفع اشکال میشود و اگر نقد وارد نباشد ، پاسخ شبهه ایجاد شده داده میشود و رفع سوء تفاهم می گردد.در روایات متعددی هم بر ضرورت وجود نقد منصفانه در جامعه تأکید شده است و منتقد به عنوان بهترین دوست و خیر خواه که عیوب انسان را به او نشان می دهد ، معرفی شده است. نقد صحیح در واقع از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر شناخته شده  و انتقاد از نابسامانیها و اشکالات در سطح جامعه از وظایف دینی مردم است. البته اهمیت این امر آنجا که بحث درباره مباحث معرفتی و سرنوشت ساز در حوزه اندیشه ها و عقاید است ، اهمیت دوچندانی پیدا می کند. در واقع نقد اگر منصفانه ، بی طرفانه و صحیح باشد بزرگترین خدمت را به شخص نقد شونده می کند زیرا  ناهنجاریها و اشکالات کار او را برایش مشخص می کند .

 

4-شرایط اخلاقی نقد :

در اینجا شرایط اخلاقی نقد را که باید از سوی نقد شونده و نقدکننده رعایت شود ، مرور می کنیم.

 

-فهم سخن و تبحر در موضوع : برای یک نقد منصفانه باید ابتدا بر موضوع بحث تسلط کافی پیدا کند وبا فهم دقیق مطالب به نقد آنها بپردازد. ضمن آنکه منتقد باید از علم کافی برای بررسی ونقد مطلب مورد نظربرخوردار باشد.

 

-کنار نهادن حب و بغض : یک منتقد منصف باید برای درک حقیقت یک گفتار، حب وبغض را کنار بگذارد و با درک همه جانبه آن مبحث به نقد آن بپردازد. البته شخصی که مورد نقد قرار گرفته هم نباید منتقد را به داشتن حب و بغض نسبت به خود متهم کند .

 

-پرهیز از نقد متقابل : از شیوه های نادرست پاسخ به نقد این است که فرد بدون توجه به اصل نقد وپاسخ به آن ، در مقابل به نقد متقابل از ناقد و آثارش می پردازد . این یکی از معضلاتی است که موجب ترس از نقد شده و انگیزه ها را در این  مسیر کمرنگ می کند. تنها نتیجه نقد متقابل محروم کردن خود از هدایتها و نصیحتهای دیگران است.

 

-نقد انگیخته به جای انگیزه : «به گفته بنگر نه به گوینده »، یکی از آسیبهای حیطه ی نقد خلط انگیزه و انگیخته است. یعنی فرد ی که مورد نقد واقع شده ، به جای بررسی محتوای نقد و پاسخ به آن به بررسی نیت و انگیزه منتقد می پردازد و او را متهم به داشتن انگیزه های پنهانی و اهداف پشت پرده میکند. به این ترتیب با مغلطه در امر پاسخ گویی ، کوتاهی میکند . البته چنین گریزی از پاسخ منطقی به نقد این باور را نمایان می کند که آن فرد عقیده مستدل و قابل دفاعی در مقابل نقد ندارد .

 

-تفکیک اندیشه و رفتار از فرد : منتقدین و نقد شوندگان باید در نظر داشته باشند نقد وپاسخ خود را از نقد اندیشه و نظریه افراد به نقد خود ایشان و شخصیتشان نکشانند نقد باید در جهت اصلاح و تکمیل یک اندیشه باشد و نباید صاحب اندیشه را در کنار عقیده اش به نقد کشاند بلکه باید به نوعی با احساس مسئولیت اشکالات اندیشه ای و رفتاری افراد تذکر داده شود.

 

-لزوم بردباری و نقدپذیری : شایسته است فردی که مورد نقد قرار می گیرد ، با صبوری و حلم به پاسخ گویی در برابر منتقد اقدام کند و عصبانیت و ناراحتی در این مسیر بر او غلبه نکند . چه بسیار منتقدینی که در اثر بردباری و نقدپذیری افراد، متأثر از شیوه برخورد  ایشان ،  دیدگاهی متفاوت از قبل  ، پیدا کنند.این شیوه ای است که ائمه طاهرین (ع) در برخورد با منتقدین و مغرضین داشتند.

 

-پرهیز از برچسب زدن :  گاه افرادی که مورد نقد قرار می گیرند، به جای پاسخ دادن به نقد مطرح  شده ، اندیشه و افکار منتقد را به افراد یا مکاتب منفور و مطرود جامعه، نسبت می دهند و تصور میکنند اینگونه آن اندیشه را از میدان به در کرده اند. بدیهی است این روش که به منظور تحقیر منتقد استفاده می شود ، خللی در بنیانهای منطقی یک اندیشه ایجاد نمی کند. اگر منتقد هم بخواهد یک اندیشه را با انتساب به یک گروه مذموم یا مکتب منفور ، نادرست معرفی کند یا شخص مورد انتقاد ، منتقد را متأثر از این گروههای مطرود ، تلقی کند ، به این شیوه مغالطه در منطق «مغالطه از طریق منشأ» گفته می شود.

 

-آغاز کردن از خود : در احادیث متواتر نقل شده که پسندیده است شخص ابتدا عیوب خود را برشمرَد و بعد به عیوب دیگران بپردازد. بی شک تأثیر کلامی که خود فرد به آن عمل می کند بیشتر از توصیه هایی است که خود را به رعایت آنها  در رفتارش ملتزم نمی داند.

                                                                                                                                 

 

فصل پنجم : اخلاق معیشت

1- اهمیت و جایگاه :

هر فردی برای تأمین معاش خود شغلی را پیشه می کند و باید اصول اخلاقی آن معاش را هم رعایت کند. البته تأمین معاش به طور کلی در قالب هر شغلی باشد ، احکام اخلاقی مشترکی دارد که دراینجا بیان میکنیم . کار وداشتن شغل آبرومند از دغدغه های اصلی افراد خصوصا جوانان است و علاوه بر تأمین معاش ، به شخص احساس شخصیت ، عزت و استقلال می دهد. بیکاری در عوض، موجب سرخوردگی واحساس ضعف میشود. اسلام هم اهمیت زیادی برای کار کردن قائل شده وآیات وروایات زیادی هم در این زمینه وجود دارد و هر نوع کاری مثل کارهای عبادی ، فرهنگی ، تولیدی و توزیعی ارزش خاص خود را دارد. در دین اسلام کسانی که در راه تأمین معاش خانواده خود تلاش میکنند ،پاداشی معادل و بلکه بالاتر از مجاهدان و رزمندگان راه خدا دارند.این امر نشان میدهد اسلام کار کردن و کسب روزی حلال را از عبادت و پرستش جدا نمی داند.در مقابل کسانی که از کار کردن طفره میروند و بار زندگی خود را بر دوش دیگران می اندازند، مورد لعن ونفرین بزرگان دین واقع شده اند.

 

2- کار در سیره ی اولیای دین :

پیامبران الهی و امامان ، با وجود امکانات ومنابع مالی و کسانی که حاضر بودند با علاقه برایشان کار کنند؛ همگی ، خود برای امرارمعاش خانواده شان کار و تلاش می کردند.  ایشان کار برای تأمین مخارج خانواده را همپای عبادت خدا معرفی می  کردند.

 

 نقش نیت در ارزشمندی کار :

از پیش میدانیم که ملاک ارزشمندی کارهای اختیاری انسان ، نیت و انگیزه فرد است . اسلام نیز همه ی ارزشی که برای کار قائل است را با نیت و انگیزه فرد می سنجد. اگر انگیزه ی فرد الهی و خدایی باشد ، آن کار از ارزش اخلاقی برخوردار خواهد بود؛ در غیر اینصورت ارزش معنوی و اخروی نخواهد داشت.در احادیث متعددی هم بر این قضیه صحه گذاشته شده است.

 

1       4 - رابطه ی اخلاق و معیشت :

2        احادیث مختلفی از دیدگاه اسلام ، اخلاق نیک را موجب وسعت رزق و روزی و اخلاق بد و ناپسند را علتی برای فقر و تنگدستی معرفی کرده اند. البته باید دقت داشته باشیم که کلمه رزق در معنای عام آن مد نظر است و فقط شامل روزی مادی نمیشود ، بلکه رزقهای معنوی و اخروی را نیز در بر می گیرد.تمام نعمتهای الهی که در اختیار انسان هستند ، به نوعی «رزق» به حساب می آیند که از اهمیت و ارزش بالاتری نسبت به رزق مادی برخوردارند. گاه بعضی از گناهان موجب سلب توفیقهایی از انسان میشود که در واقع روزی معنوی فرد تلقی می شوند.البته میدانیم که محرومیتها و مصیبتها بی دلیل روی نمی دهند اما این اعتقاد را هم داریم که اراده ی خداوند خیر محض است و هر چه تقدیر می کند جز خیر نیست. پس دلیل بسیاری از محرومیتهای انسان ریشه در رفتارهای ناشایست و گناهان او دارد. البته این موضوع در افزایش روزی مادی و معنوی هم صحت دارد . یعنی طبق آیات صریح قران هر کس تقوای الهی پیشه کند ، خداوند روزی او را از جایی که گمان نمی کند فراهم می کند. این رابطه میان اخلاق نیکو و برخورداری از رزقهای مادی و معنوی ، از نظر قران رابطه ای قطعی و ضروری است؛ گر چه ممکن است عقل ما توان درک علل غیر ظاهری را نداشته باشد.

3         

 نقش کار در تربیت و بهداشت روانی :

کار یکی از عوامل سازنده شخصیت انسان است و شخصیت انسان معلول و محصول نوع شغل و کار اوست. نفس و قوه ی خیال انسان به گونه ای است که اگر فرد بیکار باشد ، به فساد و تباهی کشیده خواهد شد و فرد به ورطه گناهان می افتد. در عوض اشتغال از پیدایش خیالات شیطانی و وسواسهای فکری جلوگیری می کند و انرژیهای متراکم در فرد را کنترل می کند.

 

 کار و احساس شخصیت :

در روایات مختلف از ائمه (ع) نظرامید داشتن به مال دیگران و درخواستهای مالی از مردم ، امری خوار کننده و ننگ است و افراد را به کار کردن و استفاده از دسترنج خود دعوت میکنند. درخواستهای مالی از دیگران در اسلام به شدت نکوهش شده و به دلیل زیانهای اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی فراوانی که دارد ،بسیار مذمت شده است.فرد باید تلاش کند شغلی ، هرچند کوچک، اما متناسب با  میل و موقعیت اجتماعی خود داشته باشد وشغل نداشتن هیچگاه دلیلی برای درخواست های مالی از دیگران نیست. در حکم صریح بعضی از علما ی بزرگ اخلاق ، در شرایط عادی و غیر اضطرار ، درخواست کمک مالی از دیگران ، حرام است. زیرا در واقع مفهوم این کار، به نوعی شکایت از خدا و ذلت و خواری در برابر غیر خداست. گاه این درخواست موجب ذلت و خواری فرد است ، یا ممکن است فرد درخواست شونده دچار ریا شود. از اینرو از این کار جز در موارد ضروری به شدت نهی شده است.

 

فصل ششم : اخلاق معاشرت

 اهمیت و جایگاه :

در مقاطع مختلف تاریخ ، انسانهایی وجود داشته اند که زندگی در خلوت وانزوا را بر زندگی اجتماعی و معاشرت با افراد دیگر ترجیح داده اند. ایشان زندگی اجتماعی را موجب گناه و انحراف میدانندو معاشرت با دیگران را باعث بسیاری ازرذایل اخلاقی میدانند و تصور می کنند انزوا ، فرصت خوبی برای عبادت خدا و دوری از انسانهای پست است. اما ، نیک می دانیم که ذات انسان به گونه ای آفریده شده که نیازمند زندگی اجتماعی و معاشرت با دیگران است تا خود را بشناسد ، تواناییها و ویژگیهای خود را بیابد و تصویری درست و واقعی از خود پیدا کند. این مسئله تا حدی اهمیت دارد که گاه برای تنبیه مجرمان ، ایشان را از زندگی اجتماعی محروم و به زندگی انفرادی محکوم می کنند.

خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی که فرد با آن روبرو میشود و در مراحل بعدی عمر، دوستان و همشهریان فرد ، تأثیر بسیاری در شکل گیری شخصیت اجتماعی ، سیاسی و اخلاقی او دارند. بسیاری از فضیلتهای اخلاقی فرد در زندگی اجتماعی و معاشرت با دیگران ، فرصت ظهور پیدا می کنند و البته رذایل اخلاقی هم در شرایط زندگی اجتماعی خود را نشان می دهند.

گرچه در برخی موارد معاشرت با مردم و تحمل نامردمی ها و رفتارهای زشت ایشان ، از راههای رشد معنوی برشمرده شده است، بدیهی است معاشرت با انسانها میتواند مطلوب و سازنده یا مخرب و نا مطلوب باشد و بسته به هدفی که در برقراری ارتباط داریم و تأثیری که در کمال مطلوب انسان دارد، مطلوبیت پیدا می کند.از اهداف مهم معاشرت با دیگران ، توسعه اخلاق الهی و بهره مندی از فضایل اخلاقی و پیشرفت در جهت تهذیب و تربیت نفس است. بنابراین اسلام از معاشرت های زیانبار و مخرب به شدت نهی کرده، در عوض به معاشرت هایی که موجب تقرب به خدا و تقویت ایمان فرد گردد توصیه کرده است.

 

 انواع معاشرت :

معاشرت های  انسانی : به برخوردهایی که به طور کلی ، به عنوان انسان با هم نوعان خود داریم معاشرت های انسانی می گوییم.این ارتباط همه ی همنوعان را شامل میشود و به این ترتیب محدوده ی کلی روابط و اخلاق بین الملل را ترسیم می کند.

 

- معاشرت های آیینی : این نوع ارتباط ، معاشرت با افراد هم دین وهم مسلک با فردرا دربرمی گیرد. در اسلام وظیفه یک مسلمان نسبت به برادر دینی اش بسیار حساس و سنگین است.

 

معاشرت های شهروندی : شامل روابط ومعاشرت هایی که ما به عنوان یک شهروند با شهروندان دیگر داریم که این ، خود، وظایف و مسئولیت هایی را برای ما در پی خواهد داشت که گاه فراتر از مسئولیت در برابر همنوع و هم کیش مان است.

 

 - معاشرت های دوستانه : روابط صمیمانه تری که با برخی افراد خاص و مورد علاقه مان برقرار میکنیم، شامل این عنوان می گردد و وظایف اخلاقی خاصی برما فرض می کند . این نوع روابط چون تأثیرات زیادی بر شخصیت انسان دارد ، در اسلام برآن تأکید ویژه شده است.

 

معاشرت های خانوادگی : داشتن یک خانواده که نسبتهای سببی و نسبی متعددی را شامل می شود ، مسئولتهای اخلاقی خاصی را برای فرد ایجاد میکند و وظیفه فرد در مقابل هر کدام از افراد فامیل و خانواده بنا بر میزان قرابت ، متفاوت است .

 

 معیار معاشرت :

در تعالیم اسلامی و توصیه های اخلاقی بزرگان دین ، به اصل مهمی به عنوان معیار معاشرت اشاره وتأکید شده و آن قانون طلایی این است :«آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند.»

معیار و ملاک کلی در اخلاق اجتماعی و شیوه ی معاشرت با دیگران ، این قانون ارزشمند است که کاملترین معیار در سنجش درستی یا نادرستی  رفتارهای اجتماعی ماست. اساس این قانون، در واقع یک نگاه انسان شناسانه دارد و آن اینکه همه انسانها در شرافت و انسانیت  و کرامت انسانی مشترکند . اگر ما خود را ، هر لحظه جای دیگران قرار دهیم ؛ میتوانیم توقع ایشان از خودمان را در آن شرایط درک کنیم و همانگونه با انها رفتار کنیم که انتظار داریم در آن شرایط آنها با ما آن برخورد را داشته باشند.

 

4-اهتمام به امور مردم :

احساس مسئولیت داشتن نسبت به بقیه انسانها ، همواره مورد تأکید اسلام بوده است و این امر به هم کیشان اختصاص ندارد. پس باید مدافع حق آنها باشد و در همه حال یاور ایشان باشد. این محبت به مردم در روایات اسلامی ، نصف عقل و گاه نیم ایمان شمرده شده است.اهمیت خدمت به خلق ، اینگونه مشخص میشود و از بالاترین عبادتهاست. گرچه بیشتر مردم تصور میکنند دوستی و رسیدگی به امور مردم ، فقط به شکل مالی و رفاهی است. بدیهی است که «امور مردم» تنها در امور مادی و رفاهی خلاصه نمی شود ، بلکه خدمات روحانی به مردم و امور معنوی ، از اهمیت بیشتری برخوردار است. بدیهی است کسانی که به گسترش تعالیم و معارف الهی وتوحید وهدایت  روحی مردم ، اهتمام می ورزند ؛ سود و بهره ای بیش از بهره های مادی و دنیوی برای مردم خواهند داشت.

نا گفته پیداست که اسلام همراه با سفارش به توجه به امور مردم بطور عام وکلی ، تأکید ویژه ای بر تلاش برای بهبود اوضاع مسلمانان و دغدغه مند بودن برای جامعه اسلامی  دارد و این عمل را از نشانه های مسلمانی ذکر کرده است. تا آنجا که برای مسلمانان نسبت به هم از عنوان برادر استفاده کرده و حقوقی همچون برادر ، برای مسلمین در نظر گرفته است.

4                     

-   برآورده ساختن نیاز مردم :

برآورده کردن نیازها و حاجتهای برادران دینی ما از وظایف اخلاقی مهم ما در جامعه اسلامی است که اجر و پاداش بسیاربالایی دارد و از محبوبترین کارها نزد خدا محسوب می شود.در روایات متعددی از مسلمانان خواسته شده فورا به هر نحو که می توانند ، مادی یا اعتباری ،  به برطرف کردن نیاز مومنین بپردازند  ، حتی اگر تلاششان به نتیجه نرسد و نتوانند مشکل آن فرد را حل کنند، همان احساس مسئولیت نسبت به هم نوع نزد خدا مأجور خواهد بود.

 

 اصلاح میان مردم :

«اصلاح ذات البین» از بهترین و مطلوبترین اخلاقیات اجتماعی است. افراد وظیفه دارند در صورت مشاهده بروز اختلاف و کدورتی میان دیگران ، به برطرف کردن آن اختلاف و آشتی دادن ایشان ، اقدام کنند. پاداش این کار یا همان اصلاح ذات بین ، در اسلام بالاتر و بیشتر از نماز و روزه و صدقه دادن ذکر شده است. حتی در روایتی از امام صادق (ع) این امر نوعی صدقه دانسته شده که مورد علاقه خداوند است.

 

 نظارت اجتماعی : امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر از بارزترین جلوه های اخلاق اجتماعی در دین اسلام است. این مسئله بیانگر نفی خیر خواهی انحصاری است و می کوشد خوبیها و نیکیها را در سطح جامعه وجهان گسترش دهد و پلیدیها و زشتیها را بطور کلی از همه و در همه جا بزداید. در عمل به این فریضه ، هیچ مسلمانی نمی تواند تها به دنبال خیر خود باشد ، بلکه براو واجب است دیگران را نیز به خیر دعوت کند و از شر دور بدارد.

با توجه به آیات قران ، لازمه ی ایمان حقیقی، رابطه ی دوستی داشتن با مومنان دیگر و علاقه به آنها و سرنوشتشان است. پس ارشاد به معروف و انتقاد از منکر ، برپایی نماز و توسعه ی معنویت و فرمانبرداری از خداوند و همینطور یاری ضعیفان وفقیران با پرداخت وجوهات شرعی است.

از زیباترین نمودهای اهتمام به امور خلق و احساس مسئولیت نسبت به دیگران ، امر به معروف و نهی از منکر است. این وظیفه اجتماعی از اساسی ترین مسائل اسلامی است که به نوعی دلیل برتری امت اسلامی نسبت به دیگر امتها  و حتی یک فرد نسبت به افراد دیگر ، برشمرده شده است.

این فریضه الهی که از وظایف پیامبران الهی نیز برشمرده شده است ، به جهت نقش مهم و اساسی که  در تحقق سایر احکام و دستورات دینی دارد ، بسیار مهم تلقی شده و اجرای آن تحقق دین را در پی دروایات و احادیث متعدد هم به این مهم تأکید شده و هیچ عذری برای سستی و کوتاهی در انجام آن ،  باقی نمی ماند.

 

وظیفه ای عمومی : امر به معروف و نهی از منکر ، وظیفه ای است که از هر نظر عمومیت واطلاق دارد.یعنی در هر شرایط و زمانی لازم الاجراست و قابلیت اجرا را دارد و همه این که این وظیفه دینی بر عهده گروه خاصی نیست و همه افراد جامعه موظف به اجرای آن هستند.همچنین این حکم محدودیت زمانی ندارد و هر زمانی قابل اجراست. این وجوب به این دلیل است که امر به معروف و نهی از منکر مراتب و مراحل متعددی دارد. این مراحل عبارتند از مرحله قلبی ، گفتاری و عملی.از آنجا که در مرتبه عملی ، فرد خود عامل به معروف است ؛ پس هیچ قدرتی او را محدود نمیکند.

دیگر اینکه این فریضه الهی محدودیت فردی ندارد و نسبت به همه قابل اجراست و همه افراد را دربر می گیرد.مثلا افراد طبقه پایین جامعه می توانند خطاهای طبقه اشراف جامعه را به ایشان گوشزد نمایند. همینطور امر به معروف و نهی از منکر همه احکام شرعی ، اجتماعی ، سیاسی ،اخلاقی و فرهنگی را شامل میشود.و کلیه مسایل فردی و اجتماعی و کلی و جزئی را در بر می گیرد.

 

 - شرایط امر به معروف و نهی از منکر: برای عمل به فریضه امر به معروف و نهی ازمنکر ، باید درباره معروف و منکر شناخت داشته باشیم و قدرت تشخیص داشته باشیم. دیگر اینکه احتمال تأثیر گذاشتن تذکر ما و محقق شدن دستور الهی وجود داشته باشد.البته در مرحله زبانی و عملی این شرط منشأ اثر است و شامل مرحله قلبی نمیشود. از شرایط دیگر امر به معروف و نهی از منکر ، نادیده گرفتن معروفها و اصرار بر انجام منکرات است که فرد بر خطای خود اصرار می کند و یا معروفی را زیر پا می گذارد.

 

مراتب امر به معروف و نهی از منکر : سه مرحله برای امر به معروف و نهی از منکر ذکر شده که عبارتند از مرتبه ی قلبی ، مرتبه ی زبانی و مرتبه ی عملی .

در مرتبه قلبی انسان باید در قلب خود از آن منکر نفرت و انزجار داشته باشد و معروف را دوست بدارد.در مرتبه ی زبانی ، فرد باید عقیده ای که در قلب نسبت به آن موضوع دارد بیان کند و در نهایت اگر مراتب قبلی کافی نبود ، باید دست به عمل بزند وحتی به صورت جانی برای تحقق  امر به معروف و نهی از منکر تلاش کند.

 

راههای اجرای امر به معروف ونهی از منکر: مراحل امر به معروف و نهی از منکر به ویزه مرحله ی زبانی و عملی ، به دو شکل قابل اجرا هستند. ابتدا به شکل ایجابی که شیوه مبارزه مثبت است و در صورت روبرویی با یک منکر باید با تمام وجود در برابر آن بایستیم و از وقوع وتکرار آن جلوگیری کنیم.البته این به معنای خشونت نیست و با عطوفت ونرمی هم میتوان اینکار را انجام داد که تأثیر بیشتری هم دارد. اگر در موردی برخورد لیّن و نرمی مؤ ثر نبود و جسارت عاملان را زیادتر کرد ، میتوان از شیوه های جدی تر و خشن تر بهره برد. اما روش دیگر مبارزه سلبی یا منفی است که مثلا همان قطع ارتباط با مرتکبان گناه و تارکان واجبات است.

 

 آسیب شناسی معاشرت با دیگران :

- دخالت در امور خصوصی : امر به معروف و نهی از منکر یک فریضه مربوط به زندگی اجتماعی افراد است . بنابراین باید دقت داشت این فریضه را در زندگی خصوصی مردم وارد نکنیم و به حریم خصوصی ایشان تجاوز نکنیم. البته این امر درباره سازمانها و ادارات دولتی استثنا قائل شده و اجازه ورود به سیستمهای داخلی آنها داده شده است.

 

- شایعه پراکنی : انسان باید در بازگو کردن شنیده هایش دقت کند و اگر بدون بررسی شنیده هایش را بازگو کند ، دروغگو محسوب میشود.شایعه پراکنی هم از مصادیق دروغ است. شایعه ، اساسا فایده ای در نقل ندارد و پایه و بنیان هم ندارد.پس شایسته است تا از صحت قطعی مطلبی مطمئن نشده ایم باید از نقل آن خودداری کنیم.

 

- سوء استفاده از دیگران : پسندیده نیست که از معاشرت با دیگران برای حصول مطامع و خواسته های فردی استفاده کرد و باید در هر حال انصاف را در حق دوستانمان رعایت کنیم.اینگونه دوستیها تداوم می یابدو مودت استوار می گردد.از روایات متعدد دراین زمینه استنباط میشود که که برای رعایت حق دوستی ها ، هرگز نباید ازمعاشرت با دوستان به نفع خود سوء استفاده کرد.

 

 دوستی و دوست یابی :

دوست در زندگی انسان نقش مهمی دارد و گاه حتی عامل شناخت دین ومذهب افراد هم میشود.و از نخستین راههای قضاوت درباره شخصیت افراد ، شناخت دوستان ومعاشران آنهاست. دوستان خوب و راز دار موجب بهره مندی از خیر دنیا واخرت معرفی شده و معاشرت با دوستان بد انسان را به بدی سوق میدهد. دوستان بهترین محک برای شناخت شخصیت یکدیگر هستند.

 

ویژگیهای دوست : یک دوست خوب باید ظاهر وباطنش یکی باشد. زینت دوستش را زینت خود وننگ او را ننگ خود بداند. ثروت و قدرت ، رفتار او را تغییر ندهد، چیزی را از دوستش دریغ نورزد و در سختیها دوست خود را رها نکند.طیق فرموده امام صادق(ع) اگر دوستی همه این شرایط را داشته باشد کمال دوستی وصداقت را دارد و اگر برخی را داشت کمال دوستی را ندارد و اگر هیچ یک را نداشت ، چیزی از دوستی نداشته ونباید او را دوست دانست.

 

اعتدال در دوستی : حد و اندازه نگه داشتن در دوستی بسیار مهم است.ذکر همه اسرار برای دوست ، درست نیست چون ممکن است او روزی دشمن تو بشود.البته در دشمنی هم باید دقت کنیم ، راه بازگشت و رجوع را بر روی او و خودمان نبندیم که ممکن است روزی او دوست ما قرار گیرد.

 

 - با که دوستی بورزیم؟  طبق آیات و روایات باید با کسانی که آیات خدا را مسخره می کنند ،کسانی که گناه را در چشم انسان زیبا جلوه می دهند ، افراد چاپلوس ، دروغگو ، فاسق ، بخیل ، احمق و با قاطع رحم هم دوستی نکنیم و از ایشان دوری نماییم.

 

فصل هفتم : اخلاق جنسی

 اهمیت وجایگاه :

از مهمترین مباحث اخلاقی ، اخلاق جنسی بوده است که با شاخه های دیگر علوم مثل روانشناسی ، جامعه شناسی ، فقه و حقوق ، عرفان و تصوف علم کلام نیز ارتباط دارد. اخلاق جنسی درباره غریزه جنسی و مسایل مربوط به آن بحث می کند . فلسفه وجودی غریزه جنسی  ، مثبت یا منفی بودن حیای زن ، غیرت مرد ، وفاداری همسران ، پوشش و حجاب زنان و ازدواج و... از مسایل مهم اخلاق جنسی محسوب میشود.

 

2- بیان دیدگاهها :

 دیدگاههای متفاوتی درباره غریزه جنسی وجود داردکه می توان آنها را به سه دسته ی تفریطی ، افراطی و معتدل تقسیم کرد.

 

دیدگاه تفریطی : در نظر معتقدین به این نظریه ، غریزه جنسی ذاتا پلید و شیطانی است . ارتباط جنسی با همسر کاری زشت و شیطانی است و علت عام تباهی فرد و جامعه همین غریزه جنسی است.پس برای رهایی از همه مصیبتها و گرفتاریهای روحی و اجتماعی باید این غریزه را کنترل و نابود کرد.اینان لذایذ جنسی را منافی با تکامل معنوی و روحی انسان می دانند.

در برخی از ادیان نیز این امر بسیار نکوهیده  و بی ارزش تلقی شده است.

حتی رهبران مسیحی هم گرچه ازدواج را تحریم نمی کنند ولی دو عامل خاص را مجوز ازدواج میشمارند. یکی تولید مثل و دیگری دفع افسد به فاسد. یعنی ازوداج چون از ابتلای به فحشا و زنا جلوگیری می کند مجاز است .. ایشان معتقدند رهبر دینی مردم باید چون مسیح تا آخر عمر مجرد بماند.

 البته برخی از صوفیان عالم اسلام نیز با توجه به تنوع طلبی و زیاده خواهی انسان ، اعتقاد دارند ، انسان که هر چه را ببیند ، طالب آن میشود ، بهتر است چیزی را نبیند و نخواهد و براین اساس معقدند ، انسان باید از جامعه و حتی نیازهای جنسی خود فاصله بگیرد  و در واقع با نفس کشی و از بین بردن غرایز ، راه پیشرفت معنوی را هموار کنند. در حالی که جهاد با نفس سرکوب کردن غریزه ها نیست و به معنای تعدیل قوا و رعایت عدالت بین آنهاست.

امام خمینی درباره جهاد با نفس می گویند:« جهاد با نفس ،عبارت است از غلبه کردن انسان بر قوای ظاهره ی خود و آنها را در تحت فرمان خود قرار دادن و مملکت را از لوث قوای شیطان و جنود آن خالی نمودن.»

 

دیدگاه افراطی : در دوران معاصر ، دیدگاهی کاملا افراطی و مخالف با دیدگاه قبلی پیش آمد و بسیاری از مسایل اجتماعی و سیاسی و قوانین حقوقی راتحت تأثیر قرار داد. فروید ، طراح اصلی این ایده ،ریشه ی همه مشکلات اخلاقی و ناهنجاریها ی اجتماعی را در سرکوبی غریزه جنسی می دانست. او حتی دین و مذهب را معلول و محصول امیال سرکوب شده ی جنسی می دانست. این دیدگاه کاملا متعارض با دیدگاه قبلی است .پیروان این دیدگاه ، توصیه می کنند که « محدودیتها را بردارید تا ریشه ی مردم آزاری و کینه ها و عداوتها کنده شود ؛ عفت را بردارید تا دلها آرام گیر و نظم اجتماعی برقرار گردد ؛ آزادی مطلق اعلام کنید تا بیماری های روانی رخت بربندد.»

فرویدو پیروانش معتقدند عقده های روانی که عامل اصلی بروز رذایل اخلاقی است ، ناشی از محرومیتهای منتج از سرکوب غریزه ی جنسی است.

به طور کلی مدعیان این دیدگاه سه استدلال عمده و کلی دارند:

استدلال اول : منشائ همه بیماریها ی روحی و اجتماعی بشر در سرکوب غریزه ی  جنسی  و محدودیتهای جنسی است  و در مقابل، راه وصول به سعادت و نجات از بیماریهای روحی و روانی ، ارضای آزادانه ی غریزه ی جنسی است . بنابراین ، باید هر قید و شرطی را از سر راه ارضای غریزه جنسی برداشت. در جواب باید گفت که این ادعا و ریشه یابی صحیح نیست و آزادی همه جانبه نه تنها نجات بخش نیست ، بلکه آشفتگیهای شدیدتری را در پی خواهد داشت.   

              

استدلال دوم : معمولا انسان نسبت به هر چیز که منع شود ، حریص تر میشود.بنا براین جلوگیری از این غریزه، آتش آنرا شعله ورتر میکند.پس برای رهایی بشر از وسوسه ها و دغدغه های جنسی باید کاملا آزاد باشد . در جواب باید گفت فرض ممنوعیت ها حرص آورند و نتیجه معکوس می دهند ؛ فراگیر نیست مثلا پس باید مقررات راهنمایی و رانندگی هم جمع شوند ، چون حرص آورند و نتیجه عکس می دهند! و دیگر اینکه آزادی ها معمولا با روحیه تنوع طلبی انسان مجموعه خطر ناکی را برای جامعه به وجود می آورد.

در واقع اگر بخواهیم غریزه جنسی را به درستی اشباع کنیم ، راهی جز عفت  و تقوا و پذیرش مقررات الهی وجود ندارد. در کنار تقوای الهی می توان از هیجانهای بی جا و احساس محرومیتهایی که از این هیجانها پدید می آید ، جلوگیری کرد.انسان باید در کنار حفظ حد و مرز تمام غرایز خدادادی به پرورش همه جانبه ی همه قوا بپردازد.

از تفاوتهای انسان وحیوان این است که در بسیاری غرایز انسان دو نوع میل ممکن است وجود داشته باشد.امیال صادق و امیال کاذب . حالتهای طبیعی غرایز و امیال را می توان اشباع کرد ؛ اما حاات کاذب آنها را هرگز نمی توان ارضا نمود.فروید در این نظریه اش ، بی نهایت خواهی انسان را نادیده گرفته است.

 

استدلال سوم :  غریزه های وجودی انسان هدفدارند و خداوند این غرایز را برای اشباع شدن به انسان اهدا کرده نه برای سرکوب شدن.بنابراین محدودیت برای ارضای غرایز ، خلاف هدف آفرینش است.

در جواب می گوییم این استدلال به معنای هرج و مرج کامل اجتماعی و اخلاقی است . انسان دارای غرایز متعددی است. و ارضای همه قوا و آزادی مطلق همه آنها امکان ندارد. پس یا باید بعضی ازآنها را سرکوب کنیم یا باید آنها را تعدیل کرده با ایجاد قیودی هرکدام را به ونه ای ارضا کرد.

 

- دیدگاه معتدل : در اسلام غریزه جنسی از بزرگترین نعمتهای الهی برشمرده شده است . اسلام بین معنویت و بهره مندی از لذات جنسی منافاتی نمی بیند وبهره مندی مشروع از این غریزه را شرط تکامل معنوی انسان می داند. آنرا یکی از بهترین اسباب و وسایل وصول به سعادت واقعی می داند.پیامبر و سایر بزرگان دینی (ع) با رهبانیت مخالفت کرده ، آنرا مطرود دانسته اند.

از سوی دیگر اسلام با دیدگاه فرویدی هم به شدت مخالفت کرده و آزادی های بی قید وبند جنسی را مطرود می داند.در روایات و احادیث بسیاری ، افسارگسیختگی امیال شهوانی مذمت شده است و بدترین آفت معنویت و سیر وسلوک الهی است.

از دیدگاه اسلام ، قوای شهوانی و جنسی ، نه علت تامه شقاوت است و نه علت تامه سعادت .بلکه خوب یا بد بودن آنها ، از نظر اخلاقی ، بستگی به نوع رفتار ما با آنها دارد.

 

3- عوامل شهوت پرستی و شهوترانی :

ضعف در خدا شناسی و سستی ایمان به خدا و پیامبر(ص) و رعایت نکردن دستورات دینی. کسی که بداند عالم محضر خداست هرگز به خود اجازه نمی دهد ، در محضر خدا معصیت کند.

ضعف در شاخت حقایق امور و شناخت نداشتن نسبت به پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی شهوت پرستی و شهوترانی ، اینها آثار زیانباری دارد.مثل مشکلات عصبی ، بهداشتی ، نا امنیهای اجتماعی وجنسی و نابودی کاون خانواده.

ضعف در خود شناسی و نداشتن درک درست از خویشتن و کم کردن ارزشهای انسانی خود همپای حیوانات.افرادی که ارزشها و قابلیتهای وجودی خود را به خوبی بشناسند ، هرز حاضر نمی شوند به دنبال شهوترانی ، خود را تا حد حیوانات پایین بیاورند.

به طور کلی اسلام نه دیدگاه رهبانیت را میپذیرد ونه  دیدگاه منفور فروید را قبول دارد.اسلام غریزه جنسی را از نعمتهای الهی می داند و محدودیتهایی برای ارضای این غریزه در نظر گرفته. تنها راه مورد قبول و مجاز اسلام ازدواج است .

 

 اهمیت ازدواج در اسلام:

ازدواج اولین قدم برای رهایی از خود پرستی و تجربه ی دیگر پرستی است . این امر در اسلام بسیار مقدس شناخته شده ویک واجب شرعی محسوب شده است.در روایات متعددی بیان شده که با ازدواج خدا روزی فرد را تامین می کند و مشکلات و تنگناهای اقتصادی نباید دلیلی برای ترک این امر مقدس باشد.بلکه ازدواج از راههای نجات از فقر و بهره مندی از رفاه مادی ، معرفی شده است.

 

- ارزش واسطه شده برای ادواج : کسی که وسایل ازدواج شخصی را فراهم می کند ، در روز قیامت مورد توجه خص خداوند قرار می گیرد.. و در احادیث به این امربسیار تأکید شده  و عملی با ارزش معرفی شده است.

 

شرایط یک همسر خوب : همسر به عنوان شریک زندگی و پرورش دهنده فرزندان باید با دقت انتخاب شود از شرایط یک همسر خوب :

 اصالت خانوادگی داشته باشدو این به معنای پولداری  و داشتن پست ومقام نیست یعنی باید از خانواده ای پارسا و والدینی متدین باشد.

تقوا و تدین داشته باشد. قطعا کسی که دربرابر آفریننده هستی که این همه نعمت در اختیارش قرار داده کرنش نکند پپغ در مقابل همسرش هم کرنش نخواهد کرد.اخلاق و ایمان دو مؤلفه مهم برای انتخاب همسر مناسب هستند.

 

 فضایل اخلاقی مربوط به همسر:

عفت و پاکدامنی : عفت تسلیم و انقیاد شهوت در برابر غقل است و یک فضیلت اخلاقی است به معنی اعتدال در بهره مندی از شهوات. عفت یکی از مهمترین فضایل اخلاقی است یعنی کنترل غریزه جنسی و محدود کردن آن در چهار چوب عقل و شرع ! در روایات آمده ، اتصاف به این فضیلت اخلاقی موجب بهره مندی از موهبتهای ویژه الهی را به دنبال دارد و راس هر خیر است. در مقابل این فضیلت ، رذیلت بی عفتی  و شهوترانی است که موجب هلاکت دنیوی و اخروی  و دوری از رحمت خداست.

 

- غیرت : این کلمه در اصطلاح به معنای کوشش در محافظت از چیزهایی است که حافظت از آنها لازم است و از شریفترین فضایل اخلاقی است.غیرت در مسایل ناموسی منحصر نیست بلکه در تربیت فرزندان و مسایل دینی  و مالی هم جریان دارد. غیرت به معنای عام ، ریشه در فطرت انسانی دارد. انسان فطرتا طوری آفریده شده که از امور مورد احترامش دفاع میکند .این دفاع گاهی پسندیده و گاهی هم مذموم و ناپسند است(هنگام دفاع از باطل).

غیرت و حسادت با هم تفاوت دارند. غیرت از فضایل اخلاقی است و ریشه در احساسات اجتماعی و نوع دوستانه دارد ؛اما حسادت از رذایل اخلاقی است و نوعی خودخواهی است.

 

حجاب و ترک خودآرایی در انظار عمومی :حجاب از فضایل اخلاقی در عرصه ی اخلاق جنسی محسوب می شود.و بیشتر به زنان توصیه شه، البته شامل مردان هم میشود. در واقع اسلام با وضع حکم حجاب اهداف زیر را مد نظر داشته است:    

 به بهداشت روانی مردان و زنان کمک میکند چون با حجاب ، تحریک تقاضاهای جنسی مردان کمتر میشودو اینگونه امنیت زنان بیشتر خواهد شد.

روابط خانوادگی را تحکیم کرده کانون خانواده را مستحکمتر می نماید . چون به جای رقیب شدن زن و مرد در ارضای غریزه ی جنسی شان ، موجب آرامش و آسایش یکدیگر می شوند.

شخصیت و کرامت زن را تآمین کرده او را مستقل جلوه می دهد.وقتی زن دیگر ابزاری برای تآمین خواسته های جنسی مرد نباشد ، کرامت بیشتری دارد. زنان بی بند وبار دچار خود کم بینی و بی شخصیتی میشوند.

حریم اجتماع از بی عفتی و آلودگیهای جنسی حفظ میشود. جامعه ای که از نگاههای آلوده و روابط جنسی نامشروع حفظ شود ، بهتر میتواند به اهداف و پیشرفت های خود نائل شود.و سالمتر است.

 

فصل هشتم : اخلاق گفتگو

 اهمیت گفتگو :

اهمیت گفتگو به حدی است که خدا هم برای آفرینش انسان با ملائک گفتگو کرد و فلسفه آفرینش انسان را برایشان توضیح داد.انواع متعددی برای گفتگو وجود دارد از قبیل گفتگوی تبلیغی ، ارشادی ، تعلیمی ، آموزشی ، اقناعی  و احساسی . سخن خدا با فرشتگان ، گفتگوی ارشادی و تعلیمی است.  علما توجه ویژه ای به اخلاق گفتگو و آداب مناظره داشته اند.مثلا مهمترین بخش کتابهای منطقی مبحث صناعات خمس است.  علمای اخاق هم در باب جدال و مراء مفصل نگاشته اند.

 

 هدف گفتگو :

ارزش گفتگو به عنوان یک فعل اختیاری ، به انگیزه فرد بستگی دارد 

انگیزه مثبت :

 الف) حق خواهی : گاه فرد برای دریافت حقایق به بحث با دیگران می پرازد . در جریان مناظره بهتر می توان حقیقت را شناخت و با نگاه عمیقتری به مسایل نگاه کرد.در روایات هم به مباحثه با افراد صلاحیت دار توصیه شده است.

ب) روشنگری : روشنگری و هدایت و راهنمایی دیگران از وظایف اخلاقی ما و از ارزشمندترین اهداف گفتگوست . یکی از مصادیق امر به معروف و نهی از منکردر حوزه ی معرفتی  گفتگو با افرادی است که نادانسته در عرصه ی اندیشه به انحراف کشیده شده اند و موجب شکر نعمت درک حقیقتی است که خدا به ما عنایت کرده است.

 

انگیزه های منفی : گاه هدف از گفتگو فقط غلبه بر فرد روبرو و ثابت کردن نظر نا صحصیح خودمان است.گاه فرد میداند نظرش نادرست است اما اصرار می کند و کار را به جدال و مراء میکشاند که از بزرگترین رذایل اخلاقی است. اینان فقط می کوشند حرف باطل خود را به کرسی بنشانند.

 

 آداب اخلاقی گفتگو :

تأکید بر نکات مشترک : شایسته است افرادی که باهم گفتگو می کنند ، با وجودی که بدیهی است با هم اختلاف نظرهایی هم دارند ، ابتدا به نکات مشترک در نظراتشان اشاره کنند. این عاقلانه ترین راه برای یک گفتگوی سالم است.

- فهم  وضوع گفتگو : از ابتدایی ترین شرایط تحقق یک گفتگوی سازنده ، این است که طرفین نسبت به موضوع بحث و جوانب آن اگاهی کافی داشته باشند تا بدانند چه چیزی را میخواهند اثبات یا نفی کنند.در غیر اینصورت گفتگویشان فقط اتلاف وقت است.

 

- صراحت : صراحت بیان و پرهیز از تکلف و تعارف در گفتار و دوری کردن از استفاده از کلمات مبهم و کنایه آمیز ، از اداب گفتگوی اخلاقی است. در گفتگوی حق طلبانه نباید از کلماتی که نیاز به تفسیر و توضیح دارند استفاده کرد. نباید فرصت برداشتهای متعدد و گاه نا صحیح را با کاربرد کلمات غیر واضح به مخاطب بدهیم .

 

توجه به گفته و نه به گوینده : برای اینکه گفتگو از مسیر درست خارج نشود؛  باید طرفین در طول بحث به بررسی ادله ی یکدیگر بپردازند و به مسایل حاشیه ای مثل انگیزه خوانی و بیان اهداف و نیات  ، اجازه بروز ندهند .آداب گفتگو اقتضا می کند گفته و انگیخته مورد قضاوت قرار گیرد ، نه گوینده و انگیزه .در آیات و روایات متعدد هم براین نکته تأکید شده است.

 

استدلال طلبی و حق محوری :  طرفین گفتگو باید واقعا بنا را بر پیروی از حق و واقعیت، بر اساس مستندات معقول و مقبول بگذارند و به هر قیمتی اصرار به اثبات حرف خود نداشته باشند بلکه بنا را برحق و سخنان مستدل بگذارند.

 

- ملایمت : از نکات مؤثر در هر گفتگوی حق طلبانه ، ملایمت و نرمی در گفتار است. فردی که سخن و ادعایی منطقی و مستدل دارد نیازی به جنجال و خشونت ندارد. سلاح منطق و استدلال متقن ، قطعا برنده تر از سلاح خشم و غضب است.برای جذب دلها و عقلها ، هیچ وسیله ای کاراتر از ملایمت و نرمی نیست.

 

 آفات گفتگو :

عدم مراعات اداب گفتگو می تواند به روند آن آسیب برساند .  آسیب های بزرگ اخلاقی در گفتگو  از این قرارند:

شخصیت زدگی : اگر شخص در گفتگو ، به جای ذکر دلایل و بیان استدلال برای عقیده خود،شخصیت پیشینیان را محور قرار داده و به جای ذکر استدلالهای منطقی به تقلید از آنان بپردازن ، به روند گفتگو آسیب وارد کرده است.قران  هم در این مورد افرادی را که وقتی با منطقی قوی روبرو می شدند ،به جای پذیرش حق و تسلیم شخصیت گذشتگان را به رخ می کشیدند ، بسیار مذمت می کند.

 

مراء یا جدالگری : از بدترین و مخربترین آفات گفتگو است .معنای لغوی آن ، پیکار لفظی و ستیزه در کلام جهت چیره شدن برطرف مقابل و ساکت کردن اوست. .چنین کسی همواره تلاش می کند حرف خود را به کرسی بنشاند، ولو حرفش باطل باشد.این افراد در واقع اعتماد دیگران را از خود سلب میکنند و در نتیجه حرفهای درستشان هم دیگر مورد قبول مردم واقع نمی شود.در روایات فراوانی از جدال و مراء نهی شده است.امام صادق (ع) می فرماین : مراء از چهار حالت بیرون نیست؛ یا درباره موضوعی است که هر دو طرف حقیقت آن را می دانند که این کار جز رسوایی طرفین نیست . یا درباره موضوعی است که هیچ یک آنرا نمی داند که در این صورت جهل خود را آشکار می کنند  . یا موضوعی است که فقط یک طرف حقیقت را می داند و کسی که واقعیت را می داند و به مراء با جاهل می پردازد، با برملا کردن خطاهای علمی طرف ، به او ظلم کرده است و کسی که علی رغم جهلش نسبت به حقیقت موضوع به مراء با عالم می پردازد ، حق ناشناسی و حرمت شکنی خود نسبت به علم و عالم را نشان داده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد